کریستین بوبن ِ فرانسوی فلسفه خونده و شاید بشه گفت فلسفه بیشترین تاثیر رو بر نوشته های بوبن داره. بهترین توصیف ها رو میتونید تو نوشته های شاعرانه ی این نویسنده پیدا کنید. داستان این کتاب راجع به یه پسر به نام آلبن هست که کسی رو می بینه که دیگرون نمی بینن! "این یک قانون قدیمی دنیاست،قانونی نامکتوب،هر کسی که چیزی بیشتر دارد در همان لحظه چیزی کمتر دارد.آلبن چیزی بیشتر دارد؛او ژ کریستین بوبن ِ فرانسوی فلسفه خونده و شاید بشه گفت فلسفه بیشترین تاثیر رو بر نوشته های بوبن داره. بهترین توصیف ها رو میتونید تو نوشته های شاعرانه ی این نویسنده پیدا کنید. داستان این کتاب راجع به یه پسر به نام آلبن هست که کسی رو می بینه که دیگرون نمی بینن! "این یک قانون قدیمی دنیاست،قانونی نامکتوب،هر کسی که چیزی بیشتر دارد در همان لحظه چیزی کمتر دارد.آلبن چیزی بیشتر دارد؛او ژه را می بیند و دنیا آن چیزی است که آلبن از دیگران کمتر دارد:جایش را در آن پیدا نمیکند! "
ابله محله
کریستین بوبن ِ فرانسوی فلسفه خونده و شاید بشه گفت فلسفه بیشترین تاثیر رو بر نوشته های بوبن داره. بهترین توصیف ها رو میتونید تو نوشته های شاعرانه ی این نویسنده پیدا کنید. داستان این کتاب راجع به یه پسر به نام آلبن هست که کسی رو می بینه که دیگرون نمی بینن! "این یک قانون قدیمی دنیاست،قانونی نامکتوب،هر کسی که چیزی بیشتر دارد در همان لحظه چیزی کمتر دارد.آلبن چیزی بیشتر دارد؛او ژ کریستین بوبن ِ فرانسوی فلسفه خونده و شاید بشه گفت فلسفه بیشترین تاثیر رو بر نوشته های بوبن داره. بهترین توصیف ها رو میتونید تو نوشته های شاعرانه ی این نویسنده پیدا کنید. داستان این کتاب راجع به یه پسر به نام آلبن هست که کسی رو می بینه که دیگرون نمی بینن! "این یک قانون قدیمی دنیاست،قانونی نامکتوب،هر کسی که چیزی بیشتر دارد در همان لحظه چیزی کمتر دارد.آلبن چیزی بیشتر دارد؛او ژه را می بیند و دنیا آن چیزی است که آلبن از دیگران کمتر دارد:جایش را در آن پیدا نمیکند! "
Compare
مجیدیام –
برای رفع خستگی بین دو کتاب بزرگ، قصد داشتم یک کتاب کمی سبکتر بردارم و بمدت یک شب به خودم استراحتی بدم. این شد که سراغ ژه رفتم. بیخبر از اینکه همین نود صفحه، در حد یک کتاب پونصد صفحهای بار احساسی و عاطفی و البته فسلفی داره! :)) درس عبرتی شد که هرگز فکر نکنم ادبیات فرانسه رو میشه سرسری خوند و ازش رد شد! :)) اگزوپری، سلین، کامو، پروست، هوگو، ... و حالا بوبین... در مورد خود کتاب باید بگم که، خیلی خاص و متفاوت بود برای من. اما براحتی میشد متوجه شد که فرانسویه! ادبیات و چارچوب نوشتاری سخت و جملهچینیها برای رفع خستگی بین دو کتاب بزرگ، قصد داشتم یک کتاب کمی سبکتر بردارم و بمدت یک شب به خودم استراحتی بدم. این شد که سراغ ژه رفتم. بیخبر از اینکه همین نود صفحه، در حد یک کتاب پونصد صفحهای بار احساسی و عاطفی و البته فسلفی داره! :)) درس عبرتی شد که هرگز فکر نکنم ادبیات فرانسه رو میشه سرسری خوند و ازش رد شد! :)) اگزوپری، سلین، کامو، پروست، هوگو، ... و حالا بوبین... در مورد خود کتاب باید بگم که، خیلی خاص و متفاوت بود برای من. اما براحتی میشد متوجه شد که فرانسویه! ادبیات و چارچوب نوشتاری سخت و جملهچینیهای عجیب! البته مترجم واقعا ضعیف عمل کرده بود وگرنه این کتاب پتانسیل بالایی داره! اما خب ویراستار و مترجم و انتشارات در حقش نامردی کردن. حجم کتاب هم بسیار کمه، هرچند یک نسخه طولانیتر هم من دیدم داخل گودریدز، با اسم ابله محله! که نمیدونم تفاوتش با این چیه، ولی اگر ترجمهی دیگهای ازش پیدا کردین اونو انتخاب کنین! در مجموع اثر بسیار خاصی هست و اصلا خستتون نمیکنه. برای یک استراحت کوتاه بین دو کتاب سنگین خیلی خوبه... توصیه میکنم ساده از کنارش رد نشین! ادبیات فرانسهاس، شوخی نیست که! :)) *اگر تفاوت بین این نسخه با نسخهی صد و خردهای صفحهای رو میدونین لطف کنین به منم بگین!
Ahmad Sharabiani –
Geai, Christian Bobin عنوانها: ابله محله ؛ حقیقت باور نکردنی ؛ ژه؛ نویسنده: کریستین بوبن؛ تاریخ نخستین خوانش: نوزدهم ماه فوریه سال 2006 میلادی عنوان: ابله محله ؛ نویسنده: کریستین بوبن؛ مترجم: مهوش قویمی؛ مشخصات نشر: تهران، آشیان، 1381، در 110 ص، شابک: 9647518013؛ کتاب با عنوان: حقیقت باور نکردنی ؛ نیز با ترجمه همین مترجم، و در همین انتشاراتی، و با همین شابک، و در همین تعداد صفحه در سال 1380 منتشر شده است، همچنین کتاب با عنوان «ژه» با ترجمه فرزین گازرانی در سال 1385 هجری خورشیدی در نشر ثالث در 87 ص Geai, Christian Bobin عنوانها: ابله محله ؛ حقیقت باور نکردنی ؛ ژه؛ نویسنده: کریستین بوبن؛ تاریخ نخستین خوانش: نوزدهم ماه فوریه سال 2006 میلادی عنوان: ابله محله ؛ نویسنده: کریستین بوبن؛ مترجم: مهوش قویمی؛ مشخصات نشر: تهران، آشیان، 1381، در 110 ص، شابک: 9647518013؛ کتاب با عنوان: حقیقت باور نکردنی ؛ نیز با ترجمه همین مترجم، و در همین انتشاراتی، و با همین شابک، و در همین تعداد صفحه در سال 1380 منتشر شده است، همچنین کتاب با عنوان «ژه» با ترجمه فرزین گازرانی در سال 1385 هجری خورشیدی در نشر ثالث در 87 ص به چاپ رسیده است. ا. شربیانی
محمّدفؤاد –
فضای بخش اول داستان رو خیلی دوست داشتم. یه روستا، فصل زمستون، بچه های مدرسه ای، جسدی که زیر یخ دریاچه لبخند می زنه، و پسر بچه ای که این جسد رو پیدا می کنه و باهاش دوست می شه. دوست داشتم داستان تا آخر توی همین فضا می موند. خیلی پتانسیل خوبی داشت برای ماجراهای مختلف. وقتی پسربچهٔ داستان بزرگ شد داستان اون حال و هوای اولش رو از دست داد و معمولی تر شد.
Kamrani Adnan –
درجاییکه فقط یک دیوانه وجود دارد، همه مطمئناند که دیوانه نیستند! یک روز رو با بوبن سپری کردم و من رو به آلبن معرفی کرد، پسری متمایز از هرکسی و دوست شدن با تنها و غیرعادیترین دوستی که... قلم بوبن رو دوست داشتم، اینکه هم ساده مینوشت و هم فلسفهی عشق نوشتههاش رو منتقل میکرد.
kian –
كتابيه كه در تمام مدت احساس آرامش و درك زيبايي رو بهت منتقل ميكنه. كوتاه، ساده. گويا و زيبا.. كتاب صد و ده صفحه س و من با تمام صفحاتش لذت بردم. غير از صفحه آخر.،چون از تموم شدن داستان خوشحال نشدم و دوست داشتم نويسنده همچنان حرفهاش رو درمورد آلبن ادامه بده.....
fคrຊคຖ.tຖ –
اولین کتابی بود که از کریستین بوبن خوندم و دوستش داشتم 😍 جذاب و متفاوت بود 💙 از متن کتاب: ژه با رفتنش آثاری برجای گذاشت، بهترینش را برجای گذاشت؛ ولی شاید بهترین چیز ما به خود ما تعلق نداشته باشد. شاید ما فقط نگهبانان چیزی هستیم که هنگام ناپدید شدنمان باقی میماند.
Pardis –
وقتى آدم كسى را دوست دارد، هميشه چيزى براى گفتن يا نوشتن به او پيدا مى كند، تا آخر عمر.
Mehrdad Mozafari –
خیلی وقت بود که به این شدت و با این عمق در کتابی شنا نکرده بودم هرچقدر هم که پراکنده بود، اما زندگی به هم پیوسته ای رو برام تصویر سازی کرد از شخصیت آلبن خوشم اومد از چیزایی که تو سرش می چرخید از مکالمه ش با ژه از وجود ژه به نظرم کتاب خیلی روان و آهسته و سر حوصله نوشته شده و به همین شکل باید خوانده بشه دلم نمی خواست تموم بشه تا ادامه ش بدم و دائم بخونمش
Paria –
چندتا کتاب از بوبن تا حالا خوندم ولی بعد از دیوانه بازی، ژه تونست منو به دنیای خیال انگیز بوبن ببره. زیبا در عین سادگی.. پایان کتاب رو هم خیلی دوست داشتم..
saeedeh –
وقتی آدم کسی را دوست دارد همیشه چیزی برای گفتن یا نوشتن به او پیدا می کند تا آخر عمر
M&A Ed –
بوبن را باید برای روزهای اضطراب و دغدغه جهت تمدد اعصاب خواند... حس آرامش در کلام وی عجیب آرامش می بخشد. "بر آنچه دوست می داری نور بتاب؛ اما سایه اش را به حال خود بگذار" بوبن را باید برای روزهای اضطراب و دغدغه جهت تمدد اعصاب خواند... حس آرامش در کلام وی عجیب آرامش می بخشد. "بر آنچه دوست می داری نور بتاب؛ اما سایه اش را به حال خود بگذار"
Mahsa Tahmasebi –
اسم اصلی کتاب "ژه" هستش که البته مترجم به خاطر شباهت پرسش های به ذهن آمده در مورد شخصیت این کتاب و کتاب "ابله" داستایوسکی، اسم کتاب را به "ابله محله" تغییر داده است.بنظر من بهتر بود مترجم در این حد تغییر ایجاد نکنند ، مگر اسم اصلی کتاب چه مشکلی داشت، اگر قابل ترجمه شدن نبود، بحث دیگری بود. در کل کتاب جالب و روانی بود. چندتا از قسمتاییش رو که دوست داشتم : این یک قانون قدیمی دنیاست، قانونی نامکتوب:هرکس که چیزی بیشتر دارد، در همان لحظه، چیزی هم کمتر دارد...قوانین قدیم دنیا را می توان از این رو، وهم چ اسم اصلی کتاب "ژه" هستش که البته مترجم به خاطر شباهت پرسش های به ذهن آمده در مورد شخصیت این کتاب و کتاب "ابله" داستایوسکی، اسم کتاب را به "ابله محله" تغییر داده است.بنظر من بهتر بود مترجم در این حد تغییر ایجاد نکنند ، مگر اسم اصلی کتاب چه مشکلی داشت، اگر قابل ترجمه شدن نبود، بحث دیگری بود. در کل کتاب جالب و روانی بود. چندتا از قسمتاییش رو که دوست داشتم : این یک قانون قدیمی دنیاست، قانونی نامکتوب:هرکس که چیزی بیشتر دارد، در همان لحظه، چیزی هم کمتر دارد...قوانین قدیم دنیا را می توان از این رو، وهم چنین از آن رو خواند:کسی که چیزی کمتر دارد، در هما در همان لحظه ، چیزی هم بیشتر دارد. شما چیزی را می پذیرید یا بهتر بگوییم، آن چیز شما را می پذیرد.وآن چیز پایان نام دارد.لااقل این طور خودش را معرفی میکند.هرچه را که پایان در وجود شما لمس کند، رنگ تیره ای به خود می گیرد.چیزی به اتمام میرسد وآن چیز خود شما هستید.این، نگران کننده است.اگر نتوانید حدس بزنید که در آنچه پایان می پذیرد چیز دیگری آغاز می شود، احتمالا نگران کننده خواهد بود.
SSamaneHH –
کریستین بوبن ِ فرانسوی فلسفه خونده و شاید بشه گفت فلسفه بیشترین تاثیر رو بر نوشته های بوبن داره. بهترین توصیف ها رو میتونید تو نوشته های شاعرانه ی این نویسنده پیدا کنید. داستان این کتاب راجع به یه پسر به نام آلبن هست که کسی رو می بینه که دیگرون نمی بینن! "این یک قانون قدیمی دنیاست،قانونی نامکتوب،هر کسی که چیزی بیشتر دارد در همان لحظه چیزی کمتر دارد.آلبن چیزی بیشتر دارد؛او ژه را می بیند و دنیا آن چیزی است که آلبن از دیگران کمتر دارد:جایش را در آن پیدا نمیکند! " کریستین بوبن ِ فرانسوی فلسفه خونده و شاید بشه گفت فلسفه بیشترین تاثیر رو بر نوشته های بوبن داره. بهترین توصیف ها رو میتونید تو نوشته های شاعرانه ی این نویسنده پیدا کنید. داستان این کتاب راجع به یه پسر به نام آلبن هست که کسی رو می بینه که دیگرون نمی بینن! "این یک قانون قدیمی دنیاست،قانونی نامکتوب،هر کسی که چیزی بیشتر دارد در همان لحظه چیزی کمتر دارد.آلبن چیزی بیشتر دارد؛او ژه را می بیند و دنیا آن چیزی است که آلبن از دیگران کمتر دارد:جایش را در آن پیدا نمیکند! "
Koosha –
خمیازه شده یادآور این کتاب برای من! هر موقع خمیازه می کشم،یاد ژه می یوفتم.این استعداد نویسنده رو نشون می ده که چه جالب کاری کرده که هیچ وقت کتاب رو فراموش نکنی! - کسی ژه رو نمی بینه بجز آلبن.بقیه مردم هروقت ژه رو می بینن خمیازه می کشن!
Zohreh Hanifeh –
وقتی آدم کسی را دوست دارد، همیشه چیزی برای گفتن و نوشتن به او دارد، تا آخر دنیا.
Mohammad –
این یک قانون قدیمی دنیاست، قانونی نامکتوب: هرکسی که چیزی بیشتر دارد، در همان لحظه، چیزی هم کمتر دارد. قوانین قدیم دنیا را می توان از این رو، و هم چنین از آن رو خواند: کسی که چیزی کمتر دارد، در همان لحظه چیزی هم بیشتر دارد. کرم های شب تاب در آسمان پر ستاره و علف گودال های کوتاه، فریبنده اند. در کف یک دست، دیگر تقریبا جذابیتی ندارند و فقط نوری کم سو و اندک متصاعد می کنند. مرده ها آنقدرها هم نمرده اند. در مورد زنده ها هم همین حرف را می توان زد. می توان گفت که زنده ها هم آنقدرها زنده نیستند. اگر آدم مدت این یک قانون قدیمی دنیاست، قانونی نامکتوب: هرکسی که چیزی بیشتر دارد، در همان لحظه، چیزی هم کمتر دارد. قوانین قدیم دنیا را می توان از این رو، و هم چنین از آن رو خواند: کسی که چیزی کمتر دارد، در همان لحظه چیزی هم بیشتر دارد. کرم های شب تاب در آسمان پر ستاره و علف گودال های کوتاه، فریبنده اند. در کف یک دست، دیگر تقریبا جذابیتی ندارند و فقط نوری کم سو و اندک متصاعد می کنند. مرده ها آنقدرها هم نمرده اند. در مورد زنده ها هم همین حرف را می توان زد. می توان گفت که زنده ها هم آنقدرها زنده نیستند. اگر آدم مدت های مدید به چیزی نگاه کند، تبدیل به همان چیز می شود.
Mahsa fanaei –
این کتاب و زمین انسان ها از هدایای تولدم بود :)
کافه ادبیات –
قشنگ بود،کتابي بود که فقط به خاطر خوندن جمله اي از اون مشتاق شدم بخونمش،بوبن هم تا حدودي مثل اريک امانوئل اشميت سعي داره نگاهش به زندگي و عشق را يه جورايي تو نوشته ها و اثارش بياره،جالبه که هر دوشون فلسفه خوندن،هر دو شون فرانسوي هستند و هر دو داستانهايي مينويسند که در عين کوتاهي پر از نکات ريز و قابل تامله،ولي نوشته هاي بوبن بيشتر شاعرانه تر هستند... آلبن در اين داستان شايد زماني شخصيت دروني خود همه ما بوده باشه،همه ما زماني کسي را دوست داشتيم و انقدر زياد که از دنياي اطراف غافل شده ايم ،ژه شايد قشنگ بود،کتابي بود که فقط به خاطر خوندن جمله اي از اون مشتاق شدم بخونمش،بوبن هم تا حدودي مثل اريک امانوئل اشميت سعي داره نگاهش به زندگي و عشق را يه جورايي تو نوشته ها و اثارش بياره،جالبه که هر دوشون فلسفه خوندن،هر دو شون فرانسوي هستند و هر دو داستانهايي مينويسند که در عين کوتاهي پر از نکات ريز و قابل تامله،ولي نوشته هاي بوبن بيشتر شاعرانه تر هستند... آلبن در اين داستان شايد زماني شخصيت دروني خود همه ما بوده باشه،همه ما زماني کسي را دوست داشتيم و انقدر زياد که از دنياي اطراف غافل شده ايم ،ژه شايد همان معشوق دروني ما بوده باشه که هميشه در نا خوداگاه خودمان با او حرف مي زنيم و هيچکس غير خودمان نميبينيمش.... جمله اي که باعث شد اين کتاب را بخونم: نباید برای چیدن شقایق های وحشی وارد آن کشتزار میشدم. با وجود این،می دانستم که شقایق های وحشی را باید با چشم دوست داشت،نه با دست. شقایق ها در چشم،شعله می کشند. در دست،می پژمردند. تشکر ميکنم از دوستي که با يادآوري اين جمله مشتاقم کرد که اين کتاب را بخونم...:)
Somayeh Pourtalari –
وقتی آدم کسی را دوست دارد،همیشه چیزی برای گفتن به او دارد، تا آخر دنیا . 25 مهر 1394
Sahar Khoshghadam –
دیگه مطمئن شدم ارتباط چندانی با نوشته های بوبن برقرار نمی کنم، واژه ها و شخصیت ها زیادی احساساتی و فانتزی به نظر میان.با این حال چند خطی از کتاب رو دوست داشتم !
Momen ahmadi –
آری این راز را پخش خواهم کرد که من میدانم کسی را میبینی که دیگران نمیبینند! کسی به ژرفای اقیانوس ... به لطیفی بالهای شاپرک و به سنگینی سکوت! آلبن نیز كسی را می بيند كه ديگران نمی بينند، او "ژه" را می بيند. زنی با لباسی قرمز كه در زير يخهای درياچه زندگی می كند. این یک قانون قدیمی دنیاست، قانونی نامکتوب، هر کسی که چیزی بیشتر دارد در همان لحظه چیزی کمتر دارد. آلبن چیزی بیشتر دارد؛ او ژه را می بیند و دنیا آن چیزی است که آلبن از دیگران کمتر دارد: جایش را در آن پیدا نمی کند! .. جملات زیبای متن👇 ◾️چه بر سر آری این راز را پخش خواهم کرد که من میدانم کسی را میبینی که دیگران نمیبینند! کسی به ژرفای اقیانوس ... به لطیفی بالهای شاپرک و به سنگینی سکوت! آلبن نیز كسی را می بيند كه ديگران نمی بينند، او "ژه" را می بيند. زنی با لباسی قرمز كه در زير يخهای درياچه زندگی می كند. این یک قانون قدیمی دنیاست، قانونی نامکتوب، هر کسی که چیزی بیشتر دارد در همان لحظه چیزی کمتر دارد. آلبن چیزی بیشتر دارد؛ او ژه را می بیند و دنیا آن چیزی است که آلبن از دیگران کمتر دارد: جایش را در آن پیدا نمی کند! .. جملات زیبای متن👇 ◾️چه بر سر چیزهایی که مردم نمیبینند می آید؟؟ ◾️حقیقت باور نکردنی است... ◾️خداوندا...مارا در برابر کسانی که دوستمان دارند محافظت کن! ◾️وقتی یک نفر،یک نفر را دوست دارد،همیشه چیزی برای گفتن به او دارد،تا آخر دنیا... ◾️با چیزی غیر از واژه ها هم می توان صحبت کرد... ◾️هر کس چیزی بیشتر دارد،در همان حال چیزی کمتر نیز دارد! این یک قانون طبیعی دنیاست،قانونی نانوشته! ◾️مرده ها،آنقدر که فکر می کنیم مرده نیستند و زنده ها آنقدری که فکر می کنیم زنده نیستند... ◾️قلبش از شدت هیجان،مانند دارکوبی است که به درخت قفسه سینه وی می کوبد و یا مانند اسبی که خال سفیدی بر پیشانی دارد در دشته قفسه سینه وی در حال یورتمه رفتن بود ◾️هر کسی می تواند در بیابان آب بفروشد اما هنرمند کسی است که بتواند در صحرا به دیگران شن بفروشد!
Maral –
داستانى كوتاه و دوست داشتنى و سرشار از احساس و عاطفه كه در ستايش خوشى هاى رها از چيزهاى بزرگ و عظيم، ديدن عميق و رازهاى نهفته در جزئيات به ظاهر پيش پاافتاده است! به نظرم مى تواند تلنگر خوبى براى بهتر و عميق تر ديدن دنيا و اطرافمان باشد.
Sahar –
عاشق دوران کودکی البن شدم تشبیهات کتاب فوقالعاده دوست داشتنی بود تشبیه پدرو مادر ها به غول فوقالعاده بود توضیحش راجع به دنیا که مثل کشوهای میز پدرش نیست و خط و خطوط نداره و دوتا ساعت شماته دار و ... خیلی عالی بود . فضای دلنشین و رویا گونه کتاب به به خیلی وقت بود دلم همچین چیزی میخواست
Narges –
بعضی کتاب ها از نظر من یک مجموعه از جملات هستن، دنبال داستان نباید بود- باید چیزی یاد گرفت و ازش گذشت. مخصوصا کتاب های فلسفی- یک سلسله از افکار هستند- اگر خیلی دنبال رمان و داستان هستید سراغ این مدل کتاب ها نرین
Sara Khosravi –
يه داستان كوتاه،عميق و به طرز باورنكردني دلنشين و دوست داشتني*___*
Nafi3 –
وقتی آدم کسی رو دوست داره همیشه چیزی رو برای گفتن به اون داره. تا آخر دنیا. جایی که فقط یک دیوانه وجود دارد، همه از دیوانه نبودن خود مطمئن اند.
soɥǝıๅɐ📚 –
موضوع جالبی داشت
Lyra –
شاید شما هم مثل من با باز کردن صفحه اول این کتاب و روبهرو شدن با پسری استثنایی که همراهی جز روحی سرخپوش نداره، فکر کنین با داستانی مشابه از خانواده آنی و قلم مونتگومری روبهرویین؛ اما وقتی از صفحه اول به صفحه میانی کتاب برسین دیگه به هیچوجه این فکر رو نخواهید کرد. بوبن در این مورد که به آرومی و بیصدا شما رو با خودش همراه کنه تا از سطح به عمق برسین، کارش رو بینقص انجام داده و بیشک بعد خوندن این کتاب میل دارین بیشتر دنبال نکتهای مجزا از درون هر نکتهی مستقلی که پیش میاد باشین و جزئیات رو از شاید شما هم مثل من با باز کردن صفحه اول این کتاب و روبهرو شدن با پسری استثنایی که همراهی جز روحی سرخپوش نداره، فکر کنین با داستانی مشابه از خانواده آنی و قلم مونتگومری روبهرویین؛ اما وقتی از صفحه اول به صفحه میانی کتاب برسین دیگه به هیچوجه این فکر رو نخواهید کرد. بوبن در این مورد که به آرومی و بیصدا شما رو با خودش همراه کنه تا از سطح به عمق برسین، کارش رو بینقص انجام داده و بیشک بعد خوندن این کتاب میل دارین بیشتر دنبال نکتهای مجزا از درون هر نکتهی مستقلی که پیش میاد باشین و جزئیات رو از دست ندین. آلبنِ داستان اعتقاد داره نباید از چیزی سرسری گذشت و منم همین نظر رو دارم، برای همین بود که وقتی بین بالا و پایین کردن پستهای اینستا دیدمش و آوایی که از درون صدام زد رو شنیدم بیتفاوت نموندم. اگه به صورت کلی به داستان نگاه کنیم بخش اولش کودکانه و پر از احساسات زنده است ولی نویسنده با یه پرش چند ساله از متن داستان تمام اون لذت و خنکی داستان رو از بین میبره؛ اما یادتون باشه کتابهایی از این قبیل رو باید مجموعه کلمات و جملاتی در نظر گرفت که با نظم و برنامه قبلی کنار همه چیده شدن تا همونطوری خونده شن، شاید اون موقع لذت بیشتری ازشون حاصل شه. نظر کنونیم اینه که ابعاد مثبت کتاب به قدری زیادن که میتونن اون ضعف (؟) رو بپوشونن. این کتاب به لطافت پارچهای از ابریشم آبی و خنکی همون چمنهای خیس از شبنمی بود که آلبن شبانه روشون مینشست تا برای بچهها بنوازه. میتونین این کتاب رو برای یه استراحت کوتاه و موقت بخونین و بهتون قول میدم علی رغم حجم کمی که داره، بهترین تجربه ممکن رو بهتون هدیه بده.
ઈiavasĦ –
یک عاشقانه ی آرام .... ؛ قسمتی از کتاب میتوان چنین نوشت: آلبن عاشق شده است و توضیح داد که البن عاشق تنها یک نفر نشده, بلکه عاشق پیوند بین دو نفر, عاشق دنیای لرزان درون این پیوند شده است. آدم تصور میکند افراد را دوست دارد. در واقع دنیاها را دوست دارد ص93
محمد فرد –
کتاب خیلی کوتاهیه و عملا حتی اگه بد هم باشه خیلی اذیتتون نمیکنه اما باید بگم که کتاب بدی نیست درسته که خیلی از قواعد رو رعایت نمیکنه و گاهی این ماجرا به ضررش تموم میشه، اما در نهایت اونقدر خلاصه و مفیده و مضمون درستی داره که رسما نمیشه این موضوع رو نقطهی ضعفش دونست. داستان در مورد حرکت از درون به بیرونه. از دوست داشتن عمیق مردهای زیر دریاچه ای یخزده که به شخصیت اصلی لبخند میزنه و عملا به بهترین دوست کسی بدل میشه که هیچ دوستی نداره؛ تا رسیدن به نقظهی عشق به یه زن. طبعا قهرمان داستان انسان م کتاب خیلی کوتاهیه و عملا حتی اگه بد هم باشه خیلی اذیتتون نمیکنه اما باید بگم که کتاب بدی نیست درسته که خیلی از قواعد رو رعایت نمیکنه و گاهی این ماجرا به ضررش تموم میشه، اما در نهایت اونقدر خلاصه و مفیده و مضمون درستی داره که رسما نمیشه این موضوع رو نقطهی ضعفش دونست. داستان در مورد حرکت از درون به بیرونه. از دوست داشتن عمیق مردهای زیر دریاچه ای یخزده که به شخصیت اصلی لبخند میزنه و عملا به بهترین دوست کسی بدل میشه که هیچ دوستی نداره؛ تا رسیدن به نقظهی عشق به یه زن. طبعا قهرمان داستان انسان متفاوتیه، توی استانداردهای ما احتمالا بشه بهش گفت دیوونه. و این دیوونه بودن باعث میشه که هر چیزی رو غیر از چیزی که ما میبینیم، ببینه. و نقطهی قوت این کتاب هم همینه. اینکه یه درخت رو چی میشه دید و چطور میشه کارهای ظاهرا مجرمانه انجام داد اما نیتی پاک داشت. خلاصه اینکه دنیای متفاوتی از چیزی که میبینیم جلوی رومون باز میکنه و به نظرم حتی اگه از داستانش لذت نبرید، تجربهاش خالی از لطف نیست. یه فیلم هم توصیه کنم حالا که بحث به تفاوت کشیده شد. روز هشتم رو ببینید. البته یه فیلم ایرانی هم با این اسم هست که سمت اون نرید :)))) یا علی.